آن‌چه بسیاری از روشنفکران و محققین را نسبت به شخصیت ابوالأعلی مودودی مجذوب و متأثر می‌کند، پاسخ‌یابی و پاسخ‌گویی فکری و عملی او نسبت به تحولات پیرامونی آن وقت، در شبه‌قاره‌ی هند بوده است. وضعیت فقر و استحاله فرهنگی و استعمارزدگی و گسست اجتماعی و فکری، همگی در ساختارسازی فکری و عملی او بسیار تأثیرگذار بوده است. نقطه عطفی که در شخصیت او نهفته بوده این بود که ایشان نسبت به مشکلات محیط اطراف خود هیچ‌گاه بی‌تفاوت و منفعل نبوده است بلکه همیشه سعی می‌کرد که به دغدغه‌های خود و جامعه اهمیت بدهد و برای مشکلات جامعه راه حلی صحیح و دقیق بیابد. اگر بخواهیم مودودی را بهتر بشناسیم باید تحولات ذهنی و فکری او را در طول ٧٦ سال زندگی بررسی کنیم. ایشان هم مانند همه علما و روشنفکران در بسیاری از آرا و نظریات دچار تحول شده و تغییر نظر داده است. البته بسیاری از آرا و نظریات ایشان مورد نقد منتقدین و معارضین قرارگرفته، که در این نوشتار جای بیان آن نیست. در اینجا سعی می‌شود شخصیت فکری و بعضی از آرای علمی و شرعی ایشان توضیح داده شود.

کودکی و تحصیلات

سیداحمد حسن، معروف به ابوالأعلی در ۳ رجب ۱۳۲۱ ق / ۲۵ دسامبر ۱۹۰۳م در شهر اورنگ‌آبادِ حیدرآبادِ دکن متولد شد؛ ابوالأعلی مودودی تحصیلات دینی خود را در خانه گذراند. در ۱۹۱۴م در امتحان «مولوی» پذیرفته شد و به کلاس «مولوی عالم» راه یافت اما تحصیلاتش را بیشتر در خانه و نزد پدرش گذراند،‌ زیرا پدر وی از محیط مدارس مطمئن نبود.

فعالیت‌ها

ابوالأعلی در ۱۹۱۸م همراه با برادر بزرگش، سیدابوالخیر مودودی به‌عنوان ویراستار روزنامه مدینه بجنور کار خود را آغاز کرد. فعالیت‌های سیاسی او از ۱۹۱۹م به بعد و با شرکت در «نهضت خلافت» آغاز شد و در همین سال مدیر نشریه هفتگی تاج جبل پور گردید، اما در ۱۹۲۰م پس از بسته شدن روزنامه دوباره به دهلی بازگشت. در ۱۹۲۴م با رهبر نهضت خلافت، مولانا محمدعلی جوهر رابطه برقرار کرد و برای کار در روزنامه «همدرد»، ارگان نهضت خلافت به دهلی آمد. در همین زمان مولانا احمد سعید دهلوی نشریه «الجمعیه» را انتشار داد و مودودی به خاطر روابط دوستی دیرینه با او ناگزیر شد مدیریت آن را بپذیرد. در همین زمان، مودودی کتاب معروف خود «الجهاد فی الاسلام» را که به‌صورت پراکنده در مجله الجمعیه به چاپ می‌رسید، تکمیل کرد. او به هنگام تألیف کتاب به این نتیجه رسید که دین اسلام، یک نظام کامل زندگی است و «جهاد» در آن به این سبب واجب شده که دین اسلام غالب و قوی بماند. در ۱۹۳۳م وی مدیریت مجله «ترجمان القرآن» را پذیرفت که تا وفات او ادامه داشت و انتشار آن هنوز هم ادامه دارد. وی از ۱۹۳۲م تا ۱۹۳۸م ترجمان القرآن را در حیدرآباد دکن منتشر کرد و برای تبلیغ اهداف خودش تلاش می‌کرد.

تشکیل جماعت اسلامی

ابوالأعلی مودودی در ۱۶ اوت ۱۹۴۱م حزبی به نام «جماعت اسلامی» در شهر لاهور تأسیس کرد که تا کنون فعال است و برای احیا و ترویج افکار اسلامی تلاش می‌کند. این حزب موفق شده اقشار مختلف جامعه مسلمان شبه‌قاره هند را تحت پوشش قرار دهد به‌طوری که در دهه دوم عمر جماعت، فعالیت‌های سیاسی اجتماعی آن در پاکستان و بنگلادش فعلی در حد چشمگیری بود.

اندیشه مودودی

 مهم‌ترین نکته حائز اهمیت در اندیشه مودودی این بود که اسلام را به یک «ایدئولوژی» مبدل کرد، یعنی نظامی همه‌جانبه و تمام شمول؛ او قصد داشت که نظام آرمانی روزگار خلفای راشدین را برقرار سازد. بیان او چنان‌که از یک متکلم می‌توان توقع داشت، در اصول کلی، نیرومند، ولیکن در تطبیق و تفصیل ناتوان بود.

باید بگوییم مودودی انسانی معتقد و آرمان‌گرا بود. او همیشه در زندگی برای اجرای اصول و قوانین اسلامی تلاش می‌کرد و بر تربیت ایدئولوژیک و اصلاح اخلاقی مسلمانان تأکید می‌ورزید. او گروه‌ها و تشکل‌های اسلامی چندی به وجود آورد که در میان دانشجویان، استادان، معلمان و کارمندان ادارات نفوذ فراوانی داشتند. اندیشه سیاسی مودودی از منابع مختلفی تغذیه می‌کند. وی از ابن‌تیمیه تأثیر پذیرفته است و بنابراین به دنبال پیرایش و پالایش دینی است. از طرف دیگر، وی از اندیشه‌های شاه ولی الله دهلوی و نیز اندیشه‌های اخوان‌الصفا متأثر است. مودودی اگرچه از حیث نواندیشی و پذیرش علوم غربی به سید احمدخان شباهت دارد، از جهاتی نیز به سیدجمال‌الدین اسدآبادی شبیه است. او نیز همانند سیدجمال معتقد است که اگر قرار است به پیامبر و مسلمانان صدر اسلام(صحابه) تأسّی جوییم، اندیشه، مواضع و دیدگاه‌های آن‌ها با دانش و اندیشه زمانشان سازگاری داشت. بنابراین به‌جای پیروی نعل به نعل از اندیشه‌های آن‌ها، باید از این اصل که باعث پویایی در اندیشه دینی می‌شود تبعیت کنیم. افزون بر این، وی نیز همانند سیدجمال در کنار توجّه به مفهوم امّت و پان‌اسلامیسم، به عناصر ملی‌گرایانه هویت نیز توجه داشت و یکی را فدای دیگری نمی‌کرد. وی می‌کوشید بین این دو همسازی ایجاد کند. به همین دلیل جماعت اسلامی گاه در نقش یک سازمان مقدس بر پایه امت ظاهر می‌شد و بیانگر خواسته‌های امت اسلامی بود و گاه به‌صورت یک حزب عمل می‌کرد و به نیازهای درونی پاکستان می‌پرداخت. مودودی از اندیشه تلفیقی شیخ محمد عبده و نیز از دیدگاه‌های محمد رشید رضا در باب خلافت نیز بسیار تأثیر پذیرفته بود.

آثار مودودی

همه معترف‌اند مودودی نویسنده‌ی زبردستی بود. شمار کتاب‌های وی نزدیک به هشتاد جلد است. وی در زمانی که در زندان به سر می‌برد، شروع به تکمیل تفسیر قرآن مجید به نام «تفهیم القرآن» کرد که سال‌ها پیش بدان پرداخته بود. این تفسیر در شش جلد منتشر شده است.

بعد از کتاب مودودی به نام «الجهاد فی الاسلام» کتاب‌هایی که بسیار مقبول مردم واقع شد دو کتاب «رساله دینیات» و «خطبات» (که با عنوان خطبه‌های نماز جمعه به فارسی ترجمه شده است) بود. علاوه بر آن وی درباره‌ی چهار اصطلاح بنیادی قرآن و اهمیت قانونی سنت نیز مطالبی نوشت. در تعلیمات اسلامی، علاوه بر رساله دینیات، کتاب «تفهیمات» (در سه جلد) مسأله‌ی «جبر و قدر»، «فرهنگ اسلامی و اصول و مبادی آن» و «نظام زندگی اسلام» بسیار مهم هستند. در زمینه‌های سیاسی «نهضت آزادی هند» و «مسلمانان، نظریه سیاسی اسلام»، «ملیت و مملکت اسلامی» مشهور هستند. در زمینه مسایل قانونی و حقوقی تألیفات وی مانند: «حقوق اساسی»، «حقوق ذمیان» و «بنیان‌های قانون اسلامی»، آثاری بس گران‌بها به شمار می‌آیند. در زمینه‌ی جامعه‌شناسی: «اساس اخلاقی اسلام»، «عدالت اجتماعی»، «شهادت حق»، «تجدید و احیای دین» و «دعوت اسلامی و مطالبات آن» از اهمیت والایی برخوردارند. در موضوع تعلیم و تربیت: «نظام تعلیم جدید»، «نظام تعلیم اسلامی»، «خطبه اعطای مدارک تحصیلی» و «تعلیمات» آثار ارزشمندی هستند. در زمینه اقتصاد «اقتصادی اسلامی»، «سود (ربا)»، «مسأله مالکیت زمین»، «اسلام و نظریات جدید اقتصادی»، «مسأله اقتصادی و حل اسلامی آن» و «اصول بنیادی اقتصاد اسلامی» قابل ذکر هستند. در زمینه علوم اجتماعی «حجاب»، «حقوق زوجین»، «اسلام و جلوگیری از بارداری»، «مطالبات اسلام از زنان مسلمان» بسیار مغرورند.

 توحید از نظرگاه مودودی

وی معتقد بود که اسلام، نظامی جامع، کامل و فراگیر است که به تمام شئون زندگی بشر نظر دارد و هرگز مجموعه‌ای به هم‌ریخته از افکار پراکنده و روش‌های رفتاری نامربوط نیست. بلکه سیستمی بسیار منظم و کلیّتی به‌هم‌پیوسته است که بر مجموعه معینی از اصول روشن و مشخص، استوار می‌باشد در این نظام فکری جامع و کامل، اساسی‌ترین و مهم‌ترین مسأله اعتقادی، توحید است که در روند زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان تأثیر مستقیم و حیات‌بخش دارد.

او معتقد بود وقتی تاریخ ملت‌های پیشین را در قرآن می‌خوانیم در می‌یابیم که هیچ‌یک از امت‌های پیشین، منکر وجود خداوند نبوده‌اند. از قوم نوح تا ابراهیم، از عاد تا ثمود، از مردم مدین تا مردم جزیره‌ی العرب، همه و همه به وجود خداوند متعال اعتقاد داشته‌اند. سپس به‌طور تفصیل مسایل اختلافی انبیا با امت‌های خویش را ذکر می‌کند و روشن می‌سازد که موضوع اختلاف بین انبیا و مخالفانشان، نه اثبات وجود خدا،‌ بلکه مسأله‌ی مهم یکتاپرستی بوده است و از آیات کلام‌الله معلوم می‌شود مشرکان و پرستش‌کنندگان خدایان متعدد که با پیامبران مخالف و دشمن بودند، روی‌هم‌رفته وجود خداوند را انکار نمی‌کردند، بلکه همگی این نکته را قبول داشتند که خدایی وجود دارد که خالق آسمان‌ها و زمین و همه‌چیز است، اما آن‌ها در مرحله توحید الوهیت و عبادی با انبیا اختلاف داشتند، از این‌رو در باور ابوالأعلی مدار تبلیغ پیامبران و محور درگیری آنان با دشمنان، «توحید در ذات» یا «توحید در خالقیت» نبوده، بلکه نقطه ثقل تبلیغات انبیای الهی حول محور «توحید الوهیت» بوده است.

مودودی معتقد بود مشرکان «الله» را قبول داشتند، اما چون به شرک ربوبی و الوهی آلوده بودند، در واقع شرکِ آن‌ها با انکار الله فرق آن‌چنانی نداشت، زیرا اعتقاد به خدایی که آسمان و زمین و انسان را آفریده باشد، ولی با انسان کاری نداشته باشد و در تدبیر و اداره امور جهان، هیچ‌کاره باشد، انسان را در برابر خدا مسؤول نمی‌سازد، همان‌گونه که منکران و ملحدان نیز، خود را در برابر خدا مسؤول نمی‌دانستند. بنابراین عملاً با نظریه‌ی الحادی که لازمه‌اش استقلال انسان است و هرگونه مسؤولیت و عاقبت‌اندیشی را رد می‌کند، یکسان است که در آخر به تجاوز، دیکتاتورمنشی و وحشی‌گری می‌انجامد.

او معتقد بود که نپذیرفتن عقیده صحیحِ توحید سبب می‌شود انسان به خدای جعلی و ساختگی رو آورد یا این‌که به‌جای یک خدا، به خدایان متعدد بی‌اثر رو آورد. در باور مودودی مصیبت بزرگ تاریخ بشر آن بوده که همیشه انسان‌هایی در پی برده ساختن انسان‌های دیگر و بهره‌کشی از آن‌ها بوده‌اند و بهترین شیوه برای آن‌ها این بوده که خود را در موضع خدایی قرار دهند. حال یا این انسان‌ها تهوّر بیشتر و امکانات و وسایل کافی داشته‌اند و مستقیماً ادعای خدایی کرده‌اند مانند فرعون که آشکارا ندای «انا ربکم الاعلی» سر می‌داد یا اینکه قدرت و وسایل لازم برای قبولاندن خدایی به مردم را نداشتند؛ از این‌رو با استفاده از حیله‌هایی به روح، بت، یا یک شیء، شخصیت خدایی داده‌اند. سپس خود را واسطه‌ی تقرب به آن‌ها معرفی کرده‌اند و از این راه تسلطی ناروا بر گروهی از افراد روا داشته‌اند.

نظریه انقلاب و حکومت اسلامی مودودی

ابوالأعلی مودودی معتقد بود که برای تأسیس حکومت اسلامی، یک رشته عملیات مقدماتی، محرکات اجتماعی، مقتضیات فطری لازم است تا حکومت پدید آید، آن‌هم از راه «انقلاب اسلامی» به دست می‌آید؛ ایده و انقلاب، یک بحث مهم و اساسی در فلسفه‌ی سیاسی مودودی است. به اعتقاد او تأسیس حکومت اسلامی، تنها از طریق انقلاب اسلامی میسّر است؛ انقلابی که نقطه اوج تقابل اسلام و غیر اسلام به شمار می‌رود. انقلاب مورد نظر ابوالأعلی ظهور حرکت و جنبشی است بر اساس فکر و نظریه‌ی حیاتی اسلام و بر پایه‌ی قواعد و ارزش‌های اخلاقی و عملی که موافق و ملایم طبیعت آن باشد، از این‌رو انقلاب مدّ نظر او انقلاب روحانی مبتنی بر تعلیم و تعلّم است، نه یک انقلاب فیزیکی خشونت‌آمیز، هر چند انقلاب فیزیکی را در مواردی نه‌تنها جایز، بلکه برای اهداف انقلاب اسلامی، لازم دانسته است.

 با توجه به جهان‌بینی توحیدی که در آن حق حاکمیت و قانون‌گذاری منحصر در خداست، مودودی در خصوص حکومت اسلامی، ویژگی‌های ذیل را بیان می‌کند:

او معتقد بود نظام حکومتی اسلام «نظام دمکراسی» به مفهوم رایج غربی نخواهد بود؛ زیرا در دمکراسی غربی، حق حاکمیت و قانون‌گذاری با مردم است؛ بلکه تعبیر درست، حکومت الهی یا «تئوکراسی» است با این‌حال مودودی به‌درستی می‌فهمد که این عنوان (تئوکراسی) نظام تئوکراسی مسیحی در غرب را تداعی می‌کند که چیزی جز حکومت خودسرانه و ظالمانه اربابان و متولیان دینی نبوده است و چندان خوش‌نام نیست؛ از این‌رو به‌صراحت اعلام می‌کند که تئوکراسی مورد نظر او با تئوکراسی اروپایی، تفاوت اساسی دارد، چه آن‌که نظام تئوکراسی اروپایی بیش از آن‌که نظام الهی باشد، نظام طاغوتی است.

حکومت اسلامی در نظر مودودی، دمکراسی و تئوکراسی آن‌گونه که در غرب رواج دارد، نیست، از این‌رو اگر او در جایی از سازگاری اسلام با روح دمکراسی سخن می‌راند، فقط نظر به حاکمیت محدود مردم در حکومت اسلامی تحت کنترل و نظارت خداوند دارد، نه چیز دیگر. نظام حکومتی را (تئو دمکراسی) و آن را حکومت خدا بر مردم و یا «حکومت دمکراتیک الهی» نامید و در این نوع حکومت، به مسلمانان یک حاکمیت محدود عمومی تحت نظارت خداوند داده شده است.

حکومت اسلامی مورد نظر مودودی، حکومتی ایدئولوژیک است، درنتیجه امور آن را باید کسانی اداره و تدبیر کنند که به مبانی و اصول آن اعتقاد داشته باشند. هرکس که به اسلام ایمان داشته باشد و شریعت را مبنای زندگی خود قرار دهد، می‌تواند به جرگه‌ی حکومت‌کنندگان بپیوندد، اما کسانی که مسلمان نیستند، هیچ حقی در این خصوص ندارند.

پس هدف حکومت اسلامی، تنها برقراری امنیت و نظم نیست، بلکه اهداف دیگری دارد که عبارت‌اند از حفظ مال و جان و ناموس شهروندان، حفظ آزادی‌های شخصی، فراهم کردن احتیاجات ضروری فرد فرد مسلمانان ساکن، استقرار عدالت و ریشه‌کن کردن ستم، برقراری احکام و برپایی نماز، زکات، امر به معروف و نهی از منکر، پرورش اخلاق و صفات پسندیده و سرکوبی پلیدی‌ها. بنابراین اصل یکپارچگی نظام اسلامی، اصول فکری و عقیدتی است، نه شاخص‌های قومی، زبانی، تاریخی و سرزمینی، از این‌رو مرزهای حکومت اسلامی در نظر مودودی، اعتقادی است نه جغرافیایی.

مودودی و اجتهاد

ابوالأعلی مودودی معتقد است برای تجدید و احیای دین، صرفاً احیای علوم دینی و زنده‌سازی روح پیروی از شرع کافی نیست، بلکه نیاز به یک حرکت و جنبش فراگیر اسلامی است که بر همه‌ی علوم، افکار و صنایع و تمام ابعاد زندگی تأثیرگذار باشد، و آن مهم، به نیروی اجتهادی تازه‌ای نیاز دارد، از این‌رو خود او در جهت احیای اجتهاد اسلامی و علاوه بر مبارزه با روحیه‌ی جمودگرایی و تقلید، علاوه بر ترویج و احیای ضرورت روحیه‌ی اجتهاد و عملاً وارد حوزه‌ی اجتهاد و نظریه‌پردازی شده است.

 

مودودی و جهاد

از منظر مودودی، دعوت اسلامی با تکیه بر عقیده‌ی بنیادی «توحید»، عامل جنبش اجتماعی سازنده‌ای بود که در مرحله‌ی اول، کسوت الوهیت را از تن کسانی که با انواع حیله‌ها و توطئه‌ها مردم را به بردگی کشیده‌اند، بیرون کرد و در مرحله‌ی دوم نظام حکومت الهی را در جامعه‌ی انسانی برپا ساخت، تفکر و نظامی انقلابی است که هدفش «فرو ریختن نظام‌های فاسد حاکم و برپایی نظامی عادل و مترقی است» و هدف نهایی‌اش، مبارزه با جامعه‌ی جاهلی، از بین بردن سلطه‌ی انسان بر انسان، تشکیل جامعه‌ی توحیدی و برپایی حکومت مطلق خداوند یگانه در همه‌ی عالم است، از این‌رو فریضه‌ای به نام «جهاد» برای رسیدن به این اهداف مقدس در تعالیم اسلامی تعبیه شده است.

از نظر مودودی جهاد، در حقیقت مبارزه‌ای انقلابی با عوامل ضدانقلاب است که مانع رسیدن به اهداف عالی اسلام هستند. به عبارت دیگر جهاد، کوششی است مستمر و مبارزه‌ای است پیگیر در طریق تأمین نظام حق به‌زعم مودودی، مسلمانان باید پس از ایمان آوردن به حقانیت اسلام، تمام تلاش خود را در راه استقرار آن به‌کارگیرند، چه آن‌که مسلمان واقعی نمی‌تواند شاهد حاکمیت و برپایی نظام جاهلیت باشد، و اگر راضی بر آن باشد، در حقیقت مؤمن نیست، اگرچه با خضوع و خشوع کامل نماز بخواند و روزه بگیرد.

مودودی از جهاد اسلامی گاهی با نام «انقلاب اسلامی» یاد می‌کند و گاهی «جهاد علمی و فرهنگی»، و معتقد است این کار، یک انقلاب ذهنی، معنوی و علمی مبتنی بر الگوی تعلیم و تربیت اسلامی است که گام‌به‌گام تحقق می‌یابد و در حد امکان از خشونت فیزیکی به دور است. در واقع انقلاب از دیدگاه مودودی، تغییر تدریجی بنیادین در جهان هنجاری، ارزشی، ذهنی، روحی و معنوی تک‌تک افراد جامعه و بازسازی آن بر مبنای اندیشه‌ها و جهان‌بینی اسلامی است.

مودودی معتقد بود، وظیفه‌ی علمای اسلام آن است که مبادی و اصول تمدن جدید را به‌خوبی بیاموزند، برای کسب علومی که بن‌مایه‌ی تمدن جدید به شمار می‌روند، به غرب هجرت کنند، نیروی فکری خویش را به کار اندازند و اکتشافات علمی و روش علمی پیشرفت تمدن غربی را فراگیرند و به‌وسیله‌ی معلومات و کشفیات تازه‌ی خویش، نظام فرهنگ و تمدن اسلام را در ضمن مبادی و اصول اسلام اصلاح کنند تا خسارت بزرگی که از ناحیه‌ی جمود فکری و عملی ایشان بر پیکر جامعه اسلامی وارد شده، تا حدودی جبران شود.

ابوالأعلی مودودی در راستای احیای جهاد فکری و علمی در بسیاری از آثار خود درصدد شناساندن ماهیت تمدن غربی به‌ویژه مبانی فکری و نظری آن بوده و بدین ترتیب گاهی بسیاری از آموزه‌ها و بنیادهای فکری آن را بررسی و نقد کرده است.

 

آزادی از منظر مودودی

او معتقد بود حق آزادی یا حق انتخاب میان دو یا چند گزینه و تحمیل نکردن اندیشه خاص، از مواهب بزرگ الهی است که خداوند متعال آن را به انسان‌ها ارزانی کرده است و از ابتدایی‌ترین حقوق شهروندی در حکومت اسلامی به شمار می‌آید، به‌طوری‌که احدی حق ندارد آن را از کسی سلب کند.

از نظر مودودی، بزرگ‌ترین چالش فراروی بشر در خصوص حق آزادی، سلطه‌ی انسان بر انسان یا همان بردگی انسان به دست انسان است که همواره بشر را رنجانده است.

به تعبیر ایشان، در بین تمام مظاهر وجود، فقط انسان بوده است که ادعای الوهیت داشته و خواسته است دیگران را به بردگی بکشاند. ابوالأعلی به‌صورت تلویحی تأیید می‌کند که برقراری آزادی مطلق در نظام اجتماعی انسان‌ها ممکن نیست. او در این باره می‌گوید: اینکه در اسلام، حق قانون‌گذاری منحصر به خداوند است و پروردگار متعال حق وضع قانون را از انسان‌ها سلب کرده، در حقیقت در راستای پاسداشت حق آزادی است، نه سلب آزادی؛ زیرا خداوند متعال می‌دانست محدوده‌ی علم انسان‌ها اندک است و واگذاری حق قانون‌گذاری به انسان درواقع گمراه کردن او و تیشه به ریشه انسان زدن است، از این‌رو خود پروردگار به جهت آگاهی کامل از چند و چون آفریده‌ها قانون جاودانه‌ی آنان را پی ریخت و آن را در قالب ادیان الهی برای بشر به ارمغان آورد.

 

تقارن مودودی و اخوان المسلمین

در بسیاری از نوشته‌ها به اشتباه مودودی را جزو اخوان المسلمین ذکر کرده‌اند یا تأکید شده که مودودی متأثر از اخوان المسلمین بوده، در این خصوص باید گفت اگرچه اخوان المسلمین و جماعت اسلامی مودودی در بیشتر افکار و اهداف شبیه به هم هستند، چون امام حسن البنا هم مثل مودودی به خلافت معتقد است و اسلام را رسالتی کلی، عام، و جهانی می‌داند که وابسته به قومیت، زبان، سرزمین، و ملت، و به‌ویژه زمان و مکان خاصی نیست. حتی تعیین اهداف اخوان المسلمین مبنی بر آزاد کردن عالم اسلامی از بیرق هر نوع استعمار خارجی و اقامه دولت اسلامی که با حکم شرعی خداوند باشد نیز با اهداف مودودی و جماعت اسلامی یکی است؛ اما این اشتراک‌ها دلیل بر تأثیرپذیری نیست بلکه ناشی از شرایط یکسان محیط فکری و اجتماعی رهبران آن دو می‌باشد. وضعیت عمومی جهان اسلام، نفوذ استعمار غرب در کشورهای اسلامی، وجود دیکتاتوری‌هایی مشابه در پاکستان و مصر و بالاخره معاصر بودن رهبران این دو حرکت باعث شده تا افکار آن‌ها در مسیر مشابه سوق داده شود.

هم‌چنین اگر حرکت اخوان المسلمین در مصر به‌عنوان مادر بسیاری از حرکت‌های اسلامی جهان عرب مطرح است جماعت اسلامی مودودی به‌عنوان مادر حرکت اسلامی کشورهای جنوب آسیا مطرح است.

بی‌شک اوضاع داخلی کشورهای اسلامی و موضع استکبار جهانی در قبال جهان اسلام، دو عامل اساسی و زیربنایی در تأسیس این دو حرکت بودند که شرایط و اوضاع مشابه، رهبران آن‌ها (بناء و مودودی) را برانگیخت که بدون اطلاع از یکدیگر اقدام به تأسیس دو حرکت مشابه نمایند.

 

لذا مودودی را در شکل‌گیری افکار و تشکیل جماعت اسلامی نمی‌توان متأثر از حسن البنا و اخوان دانست. اما بعد از آن و در دوره‌های بعدی می‌توان نوشته الجهنی را قبول کرد: «اخوان المسلمین و جماعت اسلامی از همدیگر تأثیر و تأثر یافته‌اند. البته تأثیر مودودی بر متفکرین بعدی اخوان نظیر سید قطب بیشتر از تأثیر اخوان بر مودودی بوده است.»